جواني نعمتي است كه از دست رفت، ديگر برنمي گردد.

 

اواخر آذرماه بود. با سه نفر از دوستان دوران كودكي كه با هم بزرگ شده بوديم و در كلاس نهم (سوم دبيرستان) درس مي خوانديم و كم كم دوران نوجواني را پشت سر گذاشته و وارد مرحله‌ جواني با تغيير تُن صدا و علامات دوران مذكور شده و با باد كردن بيني و پديدار شدن جوشهاي جواني احساس غرور و قدرت در بازوها مي كرديم و با گره كردن مشتها و كوبيدن آنها بر روي در و ديوار و بعضي مواقع در باغ روي درختان زورآزمائي مي كرديم، درس چندان كارآئي در اين دوران نداشت و چندان چشمگير نبود يكي دو سال دوران پرخون شدن مغز طول مي كشد تا از غرور جواني كاسته شود و آتش هوس باز ايستد. حال اصل قضيّه: سه دوست صميمي و بي ريا در كنار استخري كه ميان باغهاي سرسبز  و دامنه كوه بنام (حلقوان) در شهرمان وجود داشت براي خواندن درس رفته بوديم امّا چه مي شود كرد، غرور جواني يك عالمي دارد كه گذرا،‌ نپخته و خام است. پشه از هوا رد بشود انسان احساس مي كند كه با او سخن مي گويد و آمادة‌ عكس العمل مي گردد چه منفي و چه مثبت، كه خانواده ها بايد دوران بسيار سخت و شكنندة‌ اين نوع جوانان را درك كنند و ياري نمايند همان استخر ياد شده تابستان زيبائي را پشت سر گذاشته بود و پائيز نيز با برگهاي زرد و خزان طيّ شده، كلاغها از رويِ درختان گردو كه بعضي موقع در هنگام چيدن خشك شده و مانده، مي چينند و با خود در كنار كوه برده يا پنهان مي كنند و يا روي سنگ انداخته مي شكنند و مي خورند كه از روي شيطنت نيز بعضي مواقع با سنگ و يا چوبدستي از كلاغها و يا از روي درختان گردوها را نشانه مي كرديم و مي خورديم و يا از لابلاي برگهاي زرد و خشك شده گشته گردو پيدا مي كرديم. البتّه هركدام از ماها پدرمان هم باغ داشتند و هم امكانات، امّا اين كار خودش عالمي دارد كه هم خنده دارد هم تفريح و هم غريزه جواني مي باشد. به هر حال سه جوان پر انرژي و سالم با صحّت بدن خيلي خوبي كه داشتيم،‌ آنقدر فعاليّت زياد بود كه يك نوع ورزش را به همراه داشت. آتش روشن كرديم هوا سرد بود و اندك اندك پرده هاي يخ نيز در كناره هاي آب استخر نمايان مي شد، امّا چه مي شود كرد غرور كاذب جواني نه سرما مي شناسد و نه گرما. خصوصاً كه چندين نفر كه در اطراف، ما را نظاره گر بودند كمي نيز كوك شده بوديم. با هم شرط كرديم كه سه تائي در آن آب سرد شنا كنيم آتش را روشن كرديم و هيزم زيادي در اجاق گذاشته، يا علي گفته خود را به آب زديم عجب دوراني! سلامتي و طراوت در دوران جواني ارزش بسيار زيادي دارد حيف كه قيمت آن را ما انسانها نمي دانيم. حدود نيم ساعتي در آب بوديم و يخ هاي نازك كنارمان، داخل آب كمي ولرم بود ولي بيرون كه مي آمديم سردمان مي شد، مجبور بوديم در زير آب بمانيم امّا كدامين افكار آتي و كدامين امراض به فكرمان مي رسيد؟ فقط لحظه ها برايمان مهمّ بود. ناگفته نماند كه اين دوستان در 34 سال پيش همه صالح و سالم و بي ريا و نماز خوان بودند. اينجاست كه منزلت دوست صالح و رفيق شفيق معني مي بخشد.

در باغ مخصوصاً كنار كوه صداي هركسي براي خودش شيرين و خوش آيند مي باشد هر چقدر بَد صدا باشد، ‌اگر آواز بخواند براي خودش خيلي خوش آيند مي شود. با خواندن اشعار و آواز يا نوحه وقتهاي خالي را مي گذرانديم. اكثر جوانان در دوران جواني سعي مي كنند از لحاظ قدرت بدني، فعّاليتهاي درسي، اجتماعي و ... خودي نشان دهند كه بايد جامعه اين لحظه ها را از جوانان بپذيرد و به آنان شخصيّت دهند و پشتيبان آنان باشند تا دوران خامي و محتواي خالي پر گردد. ناگفته نماند كه در همين دوران پايه شخصيّتي و علمي، عاطفي جوان نيز ريشه دار گشته و استحكام مي يابد. جوانان عزيز و عاقل كشورمان همين دوران را از دست نداده و خداي نكرده با عملهاي زشت و ناشايست شخصيّت خودشان را لكّه دار يا لگدمال نكنند و آن به رعايت نكات زير بستگي دارد كه در كنار اين موارد نيز بايد به كمك جوانان بشتابد.

 در وهله اول با پدر و مادر صميمي و دوست بودن، دوّم، با دوستان ناباب و كم ظرفيّت افت و خيز نكردن به اين معني كه دوستاني هستند كه به جهت استفاده مالي،‌ پست و مقام پدر، ناموس خود و اطرافيان آدم مي خواهند سوء‌ استفاده كنند بايد در اين مواقع بسيار هوشيار و بيدار شد. دو دست ديگر قرض كرده كلاه خود را در سر نگه داشت. عزيزان جوان؛ درس خواندن توأم با ادب، حفظ آبرو و شخصيّت و احترام پدر و مادر رمز موفقيّت مي باشد. دوستان جوان، اگر در اين دور و زمانه درس نخوانيد، براي عاقبت خود فكر نكنيد كلاهتان پس معركه است. اگر درِ جيبت را باز كردي و گفتي پولم گفت جانم، بدان بهترين دوست شماست. جوانان بايد عاقبت انديش شده و بدخرجي و ولخرجي را كنار بگذارند. روزي مي رسد كه بهترين دوست آدم اگر بداند شما احتياج به يك عدد بليط اتوبوس داريد از دور راه خود را كج كرده و شما را ترك مي كند. آن موقع تازه بيدار شده و پشيمان خواهيد شد. بنابراين در واقع دوست بي ريا براي جوانان پدر و مادر خوب، درس،‌ آبرو و شخصيّت و از همه بالاتر و مهربانتر دوست داشتن خداوند با چهارده معصوم (ع) و نيز درآوردن پول حلال از راه صحيح كه تكامل انساني هر جوان را تضمين خواهد كرد. دوستان جوان در اين زمانه بايد بسيار هوشيار باشيد، مبادا در وجودتان دود سيگار و مشروب پديدار سازيد. همين موضوع را در 2 مورد ارزيابي كنيد. يكي دوستي كه اين راه را نشان مي دهد از بدترين دوستان بوده و دشمن درجه يك به شمار مي رود و دوّم اينكه شخصيّت و صحّت بدن و آبرو و ايمان شما را هدف قرار داده و با هيچ چيز منتفي نخواهد شد و تا دم مرگ نقطه ضعفي است به كساني كه مي دانند شما اهل دود و مشروب بوده ايد و مانند لكّه اي در روي پيشاني به چشم خواهد خورد و به مرضي مبتلا خواهيد شد. كه درمان ندارد. بنابراين عزيزان عدّه اي خواهند گفت عجب نويسنده ‌عامي و كم جنبه بوده و يك عدّه از روي مثبت نگاه خواهند كرد. اين عرض بنده زماني عينيّت مي بخشد كه روزي خود طرف صاحب فرزنداني ناباب از بند اوّل و آنكه اولادي صالحه داشته باشند از بند دوّم درك خواهند كرد. شما اگر در پاي صحبت يك عدّه افراد مسنّ بنشينيد و خواهيد ديد از دوران جواني يادي مي كنند كه تعدادي از عملكردشان پشيمان و تعدادي خوشحال هستند آنان كه از آن زمان به تلخي ياد مي كنند ملاحظه خواهيد فرمود پاي دوستان باخته اند و حالا عزرائيل به سراغشان آمده از كردة‌ خويش پشيمان هستند و يك عدّه خوشحال از اين نظر كه حيف شد آن دوران و اي كاش كه بهتر بوديم و بهترين مي شديم و پدر و مادرمان را دوباره مي ديديم و با گوش كردن به سخنانشان، بيشتر تجاربشان را اخذ مي كرديم. بنابراين عزيزان هر دو آرزوي جواني مي كنند و مي گويند اگر جواني دوباره به دستمان مي رسيد مي دانستيم چگونه با آن رفتار كنيم و بگوئيم پيري چه ها كه نكرد. در دوران جواني همة‌ جوانب را بايد سنجيد و مخصوصاً جوانان متأهّل نيز بايد چه دختر خانمها و چه آقا پسر ها به روز پيري فكر بكري نمايند و سرپوشيده بگويم روز را به روز و شب را به شب نفروشند بلكه هفته را به هفته و در صورت امكان ماه را به ماه عطا كنند. تا در دوران پيري افسوس صحّت بدن و از دست دادن نيروي قوّه باء را نكنند و در همه چيز و همه حال تعادل برقرار نمايند.